آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان
تنهایی
چرا من موندمو غمو دردو تنهایی ، خدا بگو بازم هستش فردایی ؟ من سیر شدم از این دنیای شما ، دل گیر شدم از عشقو جفا آره سیرم ، سیرم از دنیا ، من نمی خوام باشه فردا آخه عشقم گذاشت منو تنها آخه ظالم چی بود گناه من ؟ ترکم کردی من بمونم با خودم ؟ ؟ ؟ رفتی ولی اسمت هنوز توی ذهنمه ، چطور خاطراتت از ذهنم بپره مگه میشه فراموشت کنم بگم ولش ، الان چه مدته که دلو دادم بهش ببین گریم گرفت اشکه من در اومده ، آره اشک من یعنی شکستن غرورش یعنی لح شدن تنهاییه سزاری عاشق شدن ، دیگه بسمه بس کن بی حیا ، دلم شکست بدتر از مردنه به خدا بیا دستمو بگیرو نزار باشم تنها ، تو این همه غریبه تو واسم باش آشنا چرا خدا سرنوشت من این شد ، چرا تو جوونی دله من پیر شد چرا زندگیم پر از غمه غصه ، خدا خودت بگو این یعنی درسته ؟ خدا دلگیر شدم از این دنیا ، حتی تو که خدامی گذاشتی منو تنها خدا نفس کشیدن دیگه سختمه ، عشق مثله تیر توی قلبمه عشقم رفتش کردش منو ترکم ، بگو خدا چه بدیی من بهش کردم
نظرات شما عزیزان: سه شنبه 7 آبان 1392برچسب:, :: 15:11 :: نويسنده : bi nam
![]() ![]() |